زبورِ دل

زبورِ دل

اندر معنای زبور: نوشته یا کتابی را زبور گویند.
اما زبور دل!
هر دلی را زبوری است در این عالم، کاش زبوری ناب بنویسیم بهر دل خود

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۹ فروردين ۰۰، ۲۳:۳۵ - محسن رحمانی
    چه زیبا .

۲۰ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

انسان ضعیف

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۲

بعد از چهار روز لپ تاپ را گشوده ام

اما به راستی

انسان چقدر ضعیف است

این را در دل شب از شدت بیماری درک کردم

یک بیماری ساده مرا از پا انداخت

سیاهی رفتن چشمان

و حتی خطر ندیدن خودروهایی که سمت انسان می آیند

مانده ام ما به چه مغرور شده ایم در این کره خاکی؟؟؟؟



+پانوشت:وَ خُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِیفًا" : و به راستی انسان ضعیف آفریده شده است. (نساء/آیه 28)

رفتن روزهای عاشقی

جمعه, ۲۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۷

چقدر زود رفتی

همیشه موقع رفتن که می شود

حرف های دلم تازه گل می کند

باور کن

عاشق ماندن سخت است

وقتی روزهای ناب عاشقی می رود


خداحافظ ماه دلدادگی

خیلی دلم بی تاب است

برایش دعا کن، دست خالی اش نگذار


+پانوشت : حالا که میروی حال خوش رهایی را در وجودم بگذار و بعد برو، این دلتنگی دارد نفسم را می گیرد

بی تفاوتانه

سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۰۹
چه سخت است
قدم زدن بی تفاوتانه از کنار قلب نا آرامم
وقتی تشنه ی تو باشد
شاید جهاد اکبر یعنی این
هر قدم
نزدیک تر به قتل گاه دل

آرامش

سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۰۳

گاهی باید رها کرد

بی بهانه چون کودکی خندید

با اشتیاق از لیوانی چای دارچینی تعریف کرد

از بوی خوش آن لذت برد

آرامش به همین سادگی است

در بند آدم بزرگ ها نبودن....

زبورِ دل

جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۲۱
سه شب شیدایی گذشت
نمی دانم دل احیا شد یا نه
نمی دانم آن طبیب من لا طبیب له
چه نسخه ای برای دل نوشت
امید است در ویرایش دل
این نسخه ی جدید دل
زبور خوبی گردد...

این خدا

دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۰


 

 


قاطی نکن
بلده!
...

 

فصل فصل کردن دل

شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۵

اشک هایم هم خسته شدند

از این همه فراق

اگر وصالی نیست

پس دست از فصل فصل کردن دلم بردار...




*پانوشت:سالهاست نمیدانم با دل بی قرارم چه کنم....

افق های بی رنگی

سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۷

عادت کرده تنم

به غبار دلتنگی

عادت کرده نگاهم

به افق های بی رنگی

این سحرها دلم میگیرد...

لب دمساز

سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۴

حس غربتی اینجا در دلم پیداست

حرف های نگفتنی

به قول مولانا:

با لب دمساز خود گر جفتمی

همچو نی من گفتنی ها گفتمی   

قافیه عشق

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۸

چه زیبا شاعری می گفت:


مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست

همه با قافیه عشق مصیبت دارند....



پانوشت: همه درگیریم این گیاه عشقه شده ایم  و هر یک به طریقی