من آدمم و رفتارم مثل اتم های سازنده من
خسته بودم
ضعف غالب شده بود
چراغ را خاموش کردم
باید می خوابیدم، از نیمه شب گذشته بود
در ذهنم مدام نقش می بست
اگر جهت نمودار به چپ رفته چه پاسخی باید بدهم؟
آنهایی که راست می روند چطور؟
چند اتم وارد خانه های خالی شدند؟
همسایه های اتمی چه نقشی روی اتم های قطعه تولیده شده من دارند؟
چقدر بزرگ و کوچک می شود شعاع اتمی؟
دوست دارد کنار چه کسی بنشیند؟
با کدام همسایه پیوند برقرار کند؟
اتم....
آنقدر رفتند و آمدند که بلند شدم، دیدم خوابم نخواهد آمد
فردا صبح در جلسه با استاد باید پاسخگو باشم
بلند شدم و لپ تاپ را برداشتم و از اتاق بیرون رفتم
لپ تاپ را روشن کردم و شروع به مطالعه
و حدس هایی برای پرسش هایم پیدا شد
و موذن اذان صبح را سر داد...
*پانوشت: همه ی ما آدم ها از میلیون ها میلیون اتم ساخته شده ایم، بیهوده نیست خدا می گوید در جهان نظاره کن تا راه را بیابی، این جهان آیات مصور است...
*پانوشت2: این خط های پر از سوال و اتم را از من مثلا محقق بپذیر، عادتم شده دنیا را کوچک کنم و در دل مخلوقات ببینمش
پانوشت3: التماس دعا