زبورِ دل

زبورِ دل

اندر معنای زبور: نوشته یا کتابی را زبور گویند.
اما زبور دل!
هر دلی را زبوری است در این عالم، کاش زبوری ناب بنویسیم بهر دل خود

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۹ فروردين ۰۰، ۲۳:۳۵ - محسن رحمانی
    چه زیبا .

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دل آباد» ثبت شده است

زبان ناتوان

دوشنبه, ۹ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۵۳

بگذار بنویسم برای تو

من آنقدرها بد نیستم

گاهی خلقم تنگ میشود چون دین خدا نمیگذارت به راحتی به آغوشت بکشم

و نمیدانم با احساس سرکش خویش چه کنم؟

 

گاهی گریان میشوم

بهانه ای باشد تو به آغوشم بکشی

 

گاهی قهر میکنم

تا بفهمم نبودنت آتشم میزند

 

آری من دوستت دارم

اما بیان خوبی در ابراز عشق ندارم

 

پ.ن: دل نوشت شب های بهار 1400

 

تو آنجایی...

چهارشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۶، ۰۹:۲۷

دیوانه تر از آنم که بگویم کجایی؟

تو یار نمی خواهی و من سرگشته دلدار

خبر از قاصد حیران بگیر

من آنجایم که  فقط تو میدانی

اما  تو آنجایی که فقط من نمی دانم...

امان دل را بریده امشب باران واژه ها

پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۷
روزگاری دل مان عاشق بود
واژه واژه حرف می ریخت برای گفتن
می خواندی و میرفتی و بغلی واژه از نای قلمت می ریخت

می نالم و می گریم
اما تو نمی خوانی
حسرت به دل ایام مانده است در این زندان
این دل بنویسد و تو از دور بخوانی

آن شور کجا رفته؟
آن شوق غزل خوانی؟
آن تور بیندازی تا صید کنی حرفم

عمری گذشت و دل از یار رنجید
کو زلف پریشانی؟
کو شوق پیله و پروانه؟
از حسرت این قلب و این موج خروشان هر بند و سر خطی

تو تور بیافکندی و شاعر شدی 
آری
شاعر شدی
از تحصیل عشق آمد 
این منزل و کاشانه
گشته زبور 
آری
آن هم زبور دل
تو دور زما گشتی
اما دل ما 
باز هم از عشق سخن دارد
...


دل می نویسد 
امشب امانش را بریده واژه ها
شاعری بیاید و مشتی ببرد شاید بار دل ما کم شد....


پی نوشت :
نوشته های سروده همین الان به دلم آمد
سری به همسایه های این خانه زدم
از روزهای نوشتنم و شروع وبلاگ نویسی ها و ... 
Related image


واژه هایم شاید وزن نداشتند اما بهانه جاری شدن باران شدند روی گونه ها....
دارند از وزن دل من کم میکنند



تشنه ام

شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰

می سوزم از التهاب

می سوزم از این همه اجتناب

من تشنه ام

باورم کن

دست از شکستن جام های آبم بردار

...




پانوشت: اشک چشمم دریایی شده از بی آبی برای رفع عطش این غم

صاحب خانه

جمعه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۳۹

هر گاه

جز تو

کسی یا چیزی را  صاحب خانه دلم کردم

بنای زندگی ام را خراب کرد...




+پانوشت: یا ذی الجلال و الاکرام 

دورتر

چهارشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۲۱

هر چه نزدیک تر می شوم

دورتر می شوم

اما چه کنم
نوشته ای تا بروم
این دوری هم برای رضای تو یا حبیب...







+پانوشت: باید در مسیر مقصد رفت، اما در این میان از علاقه ها دورتر می شوی...

حقیقتی

چهارشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸
اشک هایم حقیقتی است
روزی دامنت را می گیرد




+مراقب قلب ها باشید، چرا که دامن آینده تان را می گیرد.

نقش دل

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸

شاعر می گفت:

" شیشه پنجره را باران شُست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شُست؟"

شاعر عرفان والایی داشته

چرا که دل محبوب ترین و ظریف ترین و تاثیر پذیرین هدیه الهی است

اگر شادی، رنجی، خاطره ای روی آن نقش ببندد دیگر هرگز پاک نمی شود.

آقای قاضی

آن عارف بزرگ نیز می گفت:

"الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید!"

و دل باید جایگاه بهترین نقش ها باشد،

گفته اند آن دلی که نقش خدا در آن است

قیمتی ترین است.

راستی نقش دل هایم چیست؟

و چه نقشی در دل های دیگران داشته ایم؟

بیایید در این باران های بهاری، نقش های خوبی بزنیم.