جزوه ها...
همان ورق هایی که کنار هر معادله، واژه های دلتنگی هایم را در قالب بیت هایی سروده ام
همان ورق هایی که که وقتی کسی نیست و وقتی همه هستند خوب حرف های مرا درک می کنند
همان ورق هایی که پر از خط نستعلیق شکسته اند....
واژه ها مثل خودم در برابر این آدم ها شکسته اند
جزوه هایم را دوست دارم
همان هایی که هزار بار به من اثبات کرده اند خدا در دل اتم چه زیبا خدایی می کند
همان هایی که با معادلات طولانی در انتهای به یک رابطه ی ساده ی خدایا! با معرفت ترینی می رسند.
دانشگاه هنوز بی خبر است که من جزوه ی استاد نمی نویسم و آن چیزی که مرا استعداد درخشان کرد، نوشتن خنده های الکترون های آزاد بود که در باند گپ خوب بازی می کردند....
جزوه های سفید ترم جدید را روی میزم گذاشته ام...
زیباست، می خواهم این ترم بیشتر شاهد حضور خدا باشم در دل سرامیک های اکسیدی و غیر اکسیدی
می خواهم درخشش حضور خدا، بهترین رفیق دنیا را در آنها نشان بدهم.
خدایا! شروعم را شروع سطح بالاتری از شناختت در دل ذرات قرار بده
خدایا! دریاب که بی تو هیچم.
- ۹۲/۱۱/۱۲