خودت همان کالای مهربانی هستی
جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۰
نقطه سر خط
.
دارم همه چیز را جمع می کنم
تیک ها را زده ام
اما
هر چه می گردم
او نیست!!!
****
کوله بار
کوله ی یار است
برای همین سنگین نیست...
***
باز دارد می شود ساعت دوازده
پس کجایی که روشنی بخش دوازده
****
طبع سرودن را که دفن کرده بودم
بد جور گل داده است
می دانم از چشمه ی تو
آب خورد
***
سرم را تکان می دهم
چون زبان را زندانی کرده ام
مجرم حبس ابدی است
****
این روزها می روم بالا
از آن بالا افق هم معلوم نیست
آدم ها چقدر شهر را سیاه کرده اند
پاک کن من هم کوچک است
****
زیاده نوشتنم را ندیده بگیر
سکوت آن را کاشته است
***
گفت: قلبتان دیگر برویش
مُسکن
جوابی نمی دهد
سینه را شکافتند،
قلبی نبود!!
***
مهربانی ات را چند خریدی که
بی دریغ می بخشی
چون پرسیده ام
خیلی گران بهاست
یا تو پولداری
یا خودت همان کالای مهربانی هستی
****
این قلم را زمین می گذارم
قلم علم تجربی را بر می دارم
برای همین
تا خدا
یا خدا
- ۹۳/۰۳/۰۲
مثل همیشه زیبا
در مقابل قلم های زیبا همیشه زبانم قاصر است ...
روحی معنوی
خدا حفظتان کند برای خودش بیشتر ... گاهی بعضیا لایق شهادتند ...
شهادت روزیتان
التماس دعا
یازینب