هوای غربتی غریب
پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۵۳
قدم می زدم در هوای نفس گیر تهران
آدم ها هم سرد شده اند و هم گرم
از درون گرم هستند با خودشان و در آسمان داغ اشک هایشان
اما از بیرون دست هایشان سرد است برای گرفتن دست همدیگر
چراغ پشت چراغ در این چهار راه های انتظار رفتن...
دلم یک دوست می خواهد
همانی که هزاران کیلومتر را با او قدم بزنی و هنوز هم حرف مشترک داشته باشی...
هوای تهران از سرب و دود آلوده نیست
این غربت غریب تهران را گرفته است...
پ.ن: امروز دلم یک هم قدم میخواست برای پیاده روهای سرد تهران...
- ۹۵/۰۸/۲۷