موج چشمانم
و موج های بی قرار چشم هایم
مدام بهم می خورند
کجاست ساحل شانه هایت
تا آرامم کند؟
حرفم نمی آید
هوش سرشار شما
ادب شما
همه در بهار زندگی تان کجا رفت؟؟
تابلو سمت راست، حل معادلات بود به روش من
تابلو سمت چپ را به دستور استاد شما
شما ترجمه ی حل مرا می نوشتید
باور نمی کنم
دیگر بین ما نیستید...
باور نمی کنم
من از آن کوهی که شما را از ما گرفت
گله دارم
روح تان شاد مهندس
با مولایم علی بن موسی الرضا محشور شوید...
+دلم بغض دارد، جوانی مستعد و باهوش دیگر روی این کره خاکی نفس نمی کشد...
احساس درد دارم
شاید قلب من است
یا شاید روح من است
دوست پزشکم میگفت: "جسم خیلی باهوش است
روح که بهم بریزد, سریع میفهمد"
و چقدر روح من بهم ریخته است
که قلبم درد می کند....
حکمت برخی از کارهایت را نمی دانم
فقط می دانم
آشوب انداختن به دلم را خوب بلدی
آن بالا نشسته ای
نمی دانم از چه امتحان می گیری
که همیشه بهم میزنی هر چه می چینم
راز معمایت را عیان کن
+یا ظاهر یا باطن