ریشه عشق
نه دوری
نه غضب
نه شکستن دل
نه هیچ چیز دیگر
نمی تواند خشک کند
این را به یاد بسپار
این را به یاد بسپار
هیچ چیز نمی تواند...
چه در التهاب نبودنت
و چه از شوق بودنت
تمام وجودم غرق تمناست
و بارانی
آخر نمی دانم
تو کیستی
که نزدیک شدن به تو
و دور شدن از تو
هر دو جنون آمیز است
و راه گریزی نیست...
می گفت: در نزدم طلا و تنگستن یکی است
گفتند: این اثرات رشته ی مهندسی است!
لطافتت را گرفته است.
سرش را انداخت پایین
با خودش گفت:
هر خلقتی در این دنیا هدفی دارد
و هر یک را اعتباری
این را خدا گفته
پس همه ی خلقت خدا زیبا است و بیهوده نیست!!
همه جا آیت اوست
برخی تکنیک ها
آنقدر جدیدن
که حتی نمی توان
برای نامش
معادلی یافت!
خدا هم کارهایش
هر روز جدید است
و اما ما ترجمه کنندگان
خوبی نیستم.
انبوهی از مقالات
جمع شده از خیلی کشورها
نتیجه ی تحقیق خیلی محقق ها
گاها به نتایج مشابه می رسند
با خود می گویم
یک کره ی خاکی
و اثبات هر روزه ی مرگ
باز چرا برخی در نوشتن مقاله ی زندگی خود
ارجاعات غلط می دهند!!!
***
+برخی مقالات اعتبار و به قول ما ضریب نفوذ (IF) بالایی دارند، استادها می خواهند به انها دست پیدا کنیم. و به آنها ارجاع دهیم
به نظرت آل الله، همان برترین و بهترین مقالات نیستند؟!
+مقالات عالی که همه چیز را ریشه ای تحلیل کرده اند، فهم سختی دارند، شاید ساعت ها بروی یک بندش بمانی، ولی مقاله هستند واقعا!
+ یاد استادم افتادم، می گفت: به چیزهای سطحی ارجاع ندهید! اعتباری ندارند!!!
+خدایا ارجاع دادن را یادم بده
دارم آتش میگیرم از
فراقت
سرگرمم نکن به دنیای
فراغت
دلم
دلم تکه تکه شده
کسی به این دل نگاهی نمی کند
گفتند فقط یک خریدار دارد
الله
اشک دیدگانم را ببین
تکه های دلم را ببین
کافی نیست
دیگر سرمایه ای ندارم
اگر
درت را برویم ببندی
ای همه هستی من
گاهی عجیب دلتنگت می شوم
به هر سو رو می کنم
باز نا آرامم
این چه التهابی است
که به جانم انداختی
همه جا هستی!
و اما چقدر غریب هستی!
این متناقض نما حقیقی ترین آرایه ی زشت دنیاست
بودن و دیده نشدن!
قلمم چه شده
"آرایه ی زشت"
این هم که متناقض نما شد!
بگذار خیالت را راحت کنم
این دنیای بی تو
به هیچ هم نمی ارزد
این التهاب های انتظارت مرا کشته
گاهی
نگاهی
به دل
بی جان ما کن...
+متناقض نما= پارادوکس