طوفان تعلق ها
چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۵۱
دست هایم را بگیر
این روزها
طوفان تعلق ها دارد مرا می برد
این روزها
طوفان تعلق ها دارد مرا می برد
من بستری از خاک را این روزها به تختخواب های دنیا ترجیح میدهم
همان تختخواب هایی که کابوس ها برایم به ارمغان دارند
دلتننگم
این دلبستگی همیشگی من
مثل برف های قله ای که استواری و زیبایی کوهش را دوست دارد
و چهار فصل روزگار رها نمی شود از تعلق زمینی اش
دلتنگ و دل بسته ام
بیا و تو رهایم کن
بیا و بگذار نهالی را برویانیم.
...
خواستم بروم
نگاهت زمین گیرم کرد
می ترسم از آن روز
که چشمانم با نگاهت هم فاز شود...