دچار کن مرا
يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۱۶
اربعین شاید دلیل یادآوری و غفلت زدایی است...
اشک های پیرزن زائر حرم شاه عبدالعظیم حسنی امروز مرا بیدار کرد، در آن همهمه آمده بود دنبال چه؟
امروز قدم زنان در گلزار شهدا، در این فکر بودم که کجای زندگی من اثری ماندگار بوده برای آیندگان؟
چه کاری از من به جا خواهد ماند و روزی کسی مرا با آن یاد کند؟
این بیست و پنج سال عمر من چه برایندی داشته است؟
اشک در چشمانم حقله زد که کجا دقیقا ایستاده ام؟
احساس کردم در زمان گمشده ام و و چند صباحی است که نیستم در عالم حقیقت
با خودم فکر می کردم که انفس آدم های زندگی چه بلاها که بر اثر نفس و اراده هایم نیاورده اند
چه اشک های بی دلیل...
چه زمان های بی گذر و عبور کرده و من غافل
خدایا! به حرمت شهیدانت که عشاقی بودند بی بدیل ما را ببر به مسیر عاشقی ات و دچار کن
اشک های پیرزن زائر حرم شاه عبدالعظیم حسنی امروز مرا بیدار کرد، در آن همهمه آمده بود دنبال چه؟
امروز قدم زنان در گلزار شهدا، در این فکر بودم که کجای زندگی من اثری ماندگار بوده برای آیندگان؟
چه کاری از من به جا خواهد ماند و روزی کسی مرا با آن یاد کند؟
این بیست و پنج سال عمر من چه برایندی داشته است؟
اشک در چشمانم حقله زد که کجا دقیقا ایستاده ام؟
احساس کردم در زمان گمشده ام و و چند صباحی است که نیستم در عالم حقیقت
با خودم فکر می کردم که انفس آدم های زندگی چه بلاها که بر اثر نفس و اراده هایم نیاورده اند
چه اشک های بی دلیل...
چه زمان های بی گذر و عبور کرده و من غافل
خدایا! به حرمت شهیدانت که عشاقی بودند بی بدیل ما را ببر به مسیر عاشقی ات و دچار کن