مبهم شده ام
همه چیز مبهم است
خودم
خودم
خودم
حال با کدام خودشناسی برسم به خدا؟؟؟؟
تو کجایی آقا؟؟؟؟
همه چیز مبهم است
خودم
خودم
خودم
حال با کدام خودشناسی برسم به خدا؟؟؟؟
تو کجایی آقا؟؟؟؟
مثل نفس آخر است
این نفس ها
نفس های بی تو!
***
می افتم و بر می خیزم
همین را می خواستی؟
هر روز تکه ای گم شده تر...
***
اشک هایم
مثل اقیانوسی شده
که تاکنون ندیده ای
***
دلتنگی
تحریم
دل شکستن
تنهایی
دفترم واژه ی جدیدی ندارد..
***
***
همین ماندن بی رشد مثل مردن است...
بی راه نبود که حافظ می گفت:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند....
***
چند وقتی است دورم
از خودم
از تو
برای همین
گم شده ام
بیراه نبود
خدا را می گویند
در خود
و در امام
باید جست...
"فَمَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی رَمَضَانَ فَفِی أَیِّ شَهْرٍ یُغْفَرُ لَه
کسى که در رمضان آمرزیده نشود، در کدام ماه آمرزیده خواھد شد؟"
*****
همان هایی که
"صادق ترین" همراه من بودند
***
باورت می شود
از وقتی گفتی برو
از دنیا رفته ام
مرگ به همین سادگی است
از چشم تو افتادن
***
لرزش دستانم در زمان تحویل
آخرین برگه امتحان
یعنی
از این پس خلوت هایم غوغا می کنند
***
نشسته ام
خوبی هایم با تو را مرور می کنم
چقدر بد شده ام بی تو
...
***
هوای مه آلود را درک نمی کردم
تا اینکه فرداهایم این روزها
بی تو مثل هوای مه آلود شده
یادم هست
مدرسه را آن موقع تعطیل کردند
یعنی الان زندگی من تعطیل می شود؟؟؟
شعر نمی گوید...
در هم شده ام
مثل بومی که قلم مویی تمام رنگهایش را
بهم بریزد
دنبال تو می گردم
همه جا را نگاه می کنم
رد توست
دارد دلم می ترکد از این همه دلتنگی
دارد دلم می ترکد از این همه دلتنگی
...
به خودم آمدم
دنیا نبودم
همه داشتند نگاهم می کردند
از وقتی گفتی به مسیرت ادامه بده بی من
این شدم
دنیا دور سرم می چرخد
بدنم سرد است
آن روز صبح از بینی ام خون جاری شد
کم کم دارم
فنا می شوم
یادت نرود
من گل یاس را خیلی دوست دارم
برای همین مسیر یاس ها را همیشه پیاده می آمدم
مسیر یاس ها
...
***
هر شب خاطرات مرا می زنند
شکنجه ی خاطرات دیوانه ام کرده است
تنها و در سکوت هی می زنند...
***
وقتی گفتی : بگو
اشک هایم را خنده کردم
مبادا برنجی
الان
چشم هایم با لبخند قهرند
***
چه دردی می کشد این روزها
چشم هایم
هم باید ببارد
هم نباید سرخ باشد
****
بی اراده
بی اختیار
فرمول ها چه تر شدند
غریق اشک هایم شدند
***
چه تلخی می کشد
کامم
این چه رزقی بود خدا؟؟؟
***
ساکتم
امروز کسی می گفت:
" آرامش قبل طوفانی تو"
من
آرامش
سکوت
طوفان
این روزها...
***
گفته بودم
قلبم
تنش
اندوه
ممنوع!
باز میوه ی ممنوعه دادی به خوردم...
***
روزه ی دل گرفته ام
هر غروب
با اشک
افطار می کنم
هر سحر
با اشک
...
اشک های تو را به ابرها
و غم های تو را
و غم های تو را
به قلبم دادم...
برای همین طوفان پی من برمی گردد...
و من هر دو دنیایم
مکن با خودت پریشانی
که من مُردم در این واژه های " نمی دانی"
تو ای عشقم
شکستم من
اگر حالت
اگر بالت
اسیر چنگ روزگار است
بدان قلبم برایت دعا دارد
تو ای خوبم
نه خوابم
نه بیدارم
فقط دانم
که
گریانم...
تمام جزوه های درسی زیبایی اش به حاشیه های دلتنگی برای توست
همین چند خط مرا باور کن
از وجودم هر چه مشتق بگیری، باز این دل انتگرال می گیرد
آن ثابت گم شده C هم بماند طلب تو