زبورِ دل

زبورِ دل

اندر معنای زبور: نوشته یا کتابی را زبور گویند.
اما زبور دل!
هر دلی را زبوری است در این عالم، کاش زبوری ناب بنویسیم بهر دل خود

بایگانی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۹ فروردين ۰۰، ۲۳:۳۵ - محسن رحمانی
    چه زیبا .

مبهم شده ام

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۱۳
دارم آتش می گیرم مولای من!

همه چیز مبهم است

خودم

خودم

خودم

حال با کدام خودشناسی برسم به خدا؟؟؟؟

تو کجایی آقا؟؟؟؟

 

 

نفس آخر

سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۹
پستی که روزها پیش نوشته شده اما علنی نشده!...

 

مثل نفس آخر است

این نفس ها

نفس های بی تو!

***

می افتم و بر می خیزم

همین را می خواستی؟

هر روز تکه ای گم شده تر...

***

اشک هایم

مثل اقیانوسی شده

که تاکنون ندیده ای

***

دلتنگی

تحریم

دل شکستن

تنهایی

دفترم واژه ی جدیدی ندارد..

***



***

همین ماندن بی رشد مثل مردن است...

گم شده ام

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۸
سحر یعنی عاشقی

بی راه نبود که حافظ می گفت:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند....

 

***

چند وقتی است دورم

از خودم

از تو

برای همین

گم شده ام

بیراه نبود

خدا را می گویند

در خود

و در امام

باید جست...

میهمان بی اربابم

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۴
شب اول است
 میهمانم
ندا داده میزبانم
بر درش ایستاده
 پریشانم
بی صاحب عصرم
 قدم برمی دارم؟
سؤال دارم
کسی به استجابتش برخیزد
بی بزرگ خویش
چگونه بر سر خوان یزدانم؟
چشم کور و دلم نابینا
همه ذکرم
 ادرکنا و لا تهلکنا
و ناگاه باز آمد
ماهِ إنّا أنزلنا

بگذار بشکند دلِ قلم
به خدای نون و القَلَم
دلم لک زده برای
درس توحید و "وَلَم..."

شهر الله
باب الله
کجا بودی؟
مُردم از گفتن یا الله
خوش آمدی
بیا کنون
منعم کن از دنیا

ولی نپرس از احوال یوسف زهرا
 
 نپرس
که شرمگینم از رسول الله

نپرس
که شرمگینم از علیً ولی الله

برایم فقط بخوان
ربنا اغفر لنا
أعمالنا
أعمالنا
أعمالنا...
وگرنه من می مانم و پاسخ این کلام آل الله

"فَمَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی رَمَضَانَ فَفِی أَیِّ شَهْرٍ یُغْفَرُ لَه‏

کسى که در رمضان آمرزیده نشود، در کدام ماه آمرزیده خواھد شد؟"

 *****

کاش در این رمضان لایق دیدار شویم

سحری با نظر لطف تو بیدار شویم
 

زندگی تعطیل

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۲
لبخندهایت را دوست دارم

همان هایی که

"صادق ترین" همراه من بودند

***

باورت می شود

از وقتی گفتی برو

از دنیا رفته ام

مرگ به همین سادگی است

از چشم تو افتادن

***

لرزش دستانم در زمان تحویل

آخرین برگه امتحان

یعنی

از این پس خلوت هایم غوغا می کنند

***

نشسته ام

خوبی هایم با تو را مرور می کنم

چقدر بد شده ام بی تو

...

***

هوای مه آلود را درک نمی کردم

تا اینکه فرداهایم این روزها

بی تو مثل هوای مه آلود شده

یادم هست

مدرسه را آن موقع تعطیل کردند

یعنی الان زندگی من تعطیل می شود؟؟؟

 

رد تو

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۵۵
پریشانم مثل پریشانی قلم شاعری که

شعر نمی گوید...

در هم شده ام

مثل بومی که قلم مویی تمام رنگهایش را

بهم بریزد

دنبال تو می گردم

همه جا را نگاه می کنم

رد توست

دارد دلم می ترکد از این همه دلتنگی

دارد دلم می ترکد از این همه دلتنگی

...

روزه ی دل

شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۴۴
چه ترمزی کرد ماشین!

به خودم آمدم

دنیا نبودم

همه داشتند نگاهم می کردند

از وقتی گفتی به مسیرت ادامه بده بی من

این شدم

دنیا دور سرم می چرخد

بدنم سرد است

آن روز صبح از بینی ام خون جاری شد

کم کم دارم

فنا می شوم

یادت نرود

من گل یاس را خیلی دوست دارم

برای همین مسیر یاس ها را همیشه پیاده می آمدم

مسیر یاس ها

...

***

هر شب خاطرات مرا می زنند

شکنجه ی خاطرات دیوانه ام کرده است

تنها و در سکوت هی می زنند...

***

وقتی گفتی : بگو

اشک هایم را خنده کردم

مبادا برنجی

الان

چشم هایم با لبخند قهرند

***

چه دردی می کشد این روزها

چشم هایم

هم باید ببارد

هم نباید سرخ باشد

****

بی اراده

بی اختیار

فرمول ها چه تر شدند

غریق اشک هایم شدند

***

چه تلخی می کشد

کامم

این چه رزقی بود خدا؟؟؟

***

ساکتم

امروز کسی می گفت:

" آرامش قبل طوفانی تو"

من

آرامش

سکوت

طوفان

این روزها...

***

گفته بودم

قلبم

تنش

اندوه

ممنوع!

باز میوه ی ممنوعه دادی به خوردم...

***

روزه ی دل گرفته ام

هر غروب

با اشک

افطار می کنم

هر سحر

با اشک

...

 

 

 

 

 

پی من...

جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۵۵
لبخند تو را به خورشید

 اشک های تو را به ابرها

و غم های تو را

و غم های تو را

به قلبم دادم...

برای همین طوفان پی من برمی گردد...

 

حالت...

چهارشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۰۱
تو حالت خوب نیست

و من هر دو دنیایم

مکن با خودت پریشانی

که من مُردم در این واژه های " نمی دانی"

تو ای عشقم

شکستم من

اگر حالت

اگر بالت

اسیر چنگ روزگار است

بدان قلبم برایت دعا دارد

 

تو ای خوبم

نه خوابم

نه بیدارم

فقط دانم

که

گریانم...

مشتق و انتگرال

دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۲۷
به تب و تاب افتاده ام که فقط برای تو بنویسم

تمام جزوه های درسی زیبایی اش به حاشیه های دلتنگی برای توست

همین چند خط مرا باور کن

از وجودم هر چه مشتق بگیری، باز این دل انتگرال می گیرد

آن ثابت گم شده C هم بماند طلب تو