گم شده بودم در کودکی هایم
مشق هایم مانده بود
دفتری نداشتم
پولم کم بود
رفتم از مغازه ی سر کوچه
یک دفتر کاهی خریدم
دفترم را هر بار پاک می کردم
پاره میشد
جنس برگه هایش خوب نبود
امروز در نمایشگاه دیدم
چقدر بچه ها دنبال دفترهای زیبا و انیمیشنی هستند
یک دفتر نقاشی برای خودم خریدم
تا نگاه ها و غم هایم را نقاشی کنم
تا خوشحال باشد دلم
که غم نیز می تواند رنگی باشد
حس غریبی امروز نمایشگاه داشتم
گم شده بودم در کودکی هایم
...